کد مطلب:259271 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

پاسخ به ادعای بی مورد
قطب راوندی گوید:

در دوران متوكل زنی ادعا كرد كه من زینب دختر فاطمه ی زهرا علیهاالسلام می باشم.

متوكل گفت: از زمان زینب تا به حال سال ها گذشته و تو جوانی؟

گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله دست بر سر من كشید و دعا كرد كه در هر چهل سال جوانی من بازگردد.

متوكل مشایخ آل ابوطالب و اولاد عباس و قریش را طلبید. همه گفتند:او دروغ می گوید، زینب در فلان سال وفات كرده است.

آن زن گفت: آنها دروغ می گویند من پنهان بودم، كسی از حال من مطلع نبود اكنون كه ظاهر شدم.

متوكل قسم خورد كه باید از روی جهت و دلیل ادعای او را باطل كرد.

آنها گفتند: كسی را نزد ابن الرضا بفرست تا او را حاضر كنند، شاید او كلام این زن را باطل كند.

متوكل آن حضرت را طلبید، حكایت را به وی گفت.

حضرت فرمود: دروغ می گوید، زینب در فلان سال وفات كرد.

گفت: این را گفتند. حجتی بر بطلان قول او بیان كن.

حضرت فرمود: حجت بر بطلان قول او این است كه گوشت فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر درندگان حرام است. او را به جایگاه شیرها بفرستید. اگر راست می گوید، نباید شیرها او را بخورند.

متوكل به آن زن گفت: چه می گویی؟

گفت: می خواهد مرا به این سبب بكشد.

حضرت فرمود: این ها جماعتی از اولاد فاطمه می باشند. هر كدام را كه می خواهی



[ صفحه 30]



بفرست تا این مطلب بر تو معلوم شود.

راوی گفت: صورت های همه در این وقت تغییر یافت.

بعضی گفتند: چرا حواله بر دیگری می كند، خودش نمی رود.

متوكل گفت: خود شما نزد درندگان بروید.

پس نردبانی نهادند و حضرتش وارد جایگاه درندگان شد و در آنجا نشست. شیرها خدمت آن حضرت آمدند و از روی خضوع سر خود را در پیش روی آن حضرت بر زمین می نهادند.

آن حضرت دست بر سر آن حیوانات می مالید و امر كرد كه كنار روند.

همه آن ها به كناری رفتند و از آن جناب اطاعت می نمودند.

وزیر متوكل گفت: این كار از روی صواب نیست. آن جناب را زود بطلب تا مردم این معجزه را از او مشاهده نكنند.

آن جناب را طلبیدند، همین كه آن حضرت پا بر نردبان نهاد شیرها دور آن حضرت جمع شدند و خود را بر لباس آن حضرت می مالیدند. حضرت اشاره كرد كه برگردند، برگشتند.

حضرتش بالا آمد و فرمود: هر كس گمان می كند كه اولاد فاطمه علیهاالسلام است. پس وارد این جایگاه شود.

آن زن گفت: من ادعای باطل كردم، من دختر فلانی هستم، ناداری و فقر باعث شد كه این حیله را به كار ببرم.

متوكل گفت: او را نزد شیرها بیفكنید.

مادر متوكل شفاعت كرد و متوكل او را بخشید.